اولین بار که نام «علی بابا» را شنیدید کی بود؟
احتمالاً در زمان کودکی و وقتی پدرتان داشت برای شما داستان «علی بابا و چهل دزد بغداد» را میخواند. اما آقای «جک ما»، رئیس و بنیانگذار علی بابا، اکنون یکی از پولدارترین افراد جهان است.
داستان راهاندازی گروه تجاری علی بابا و زندگینامه رئیس آن یعنی «جک ما» بماند برای وقتی دیگر. در اینجا میخواهیم ده نکته از او به شما یاد بدهیم که میتواند برای شما سودمند و مفید باشد. این ده نکته را از ثروتمندترین مرد آسیا به خاطر بسپارید.
فهرست عناوین اصلی
- 1 توصیه اول «جک ما»: موفقیت، تکرارپذیر است
- 2 توصیه دوم «جک ما»: ایدههای اجرا نشده، به درد نمیخورند
- 3 توصیه سوم «جک ما»: صادق و جسور باشید!
- 4 توصیه چهارم «جک ما»: مشتری یعنی همهچیز
- 5 توصیه پنجم «جک ما»: از دستکم گرفته شدن نترسید
- 6 توصیه ششم «جک ما»: به زبان مردم صحبت کنید؛ پیچیدهاش نکنید
- 7 توصیه هفتم «جک ما»: مسئولیتپذیر باشید؛ هم فردی و هم اجتماعی
- 8 توصیه هشتم «جک ما»: هیچ مسئله بدون راهحلی وجود ندارد
- 9 توصیه نهم «جک ما»: پول اضافی چیز بدی است!
- 10 توصیه دهم «جک ما»: کارهای سخت را به تنبلها بسپارید!
- 11 «جک ما» بودن!
توصیه اول «جک ما»: موفقیت، تکرارپذیر است
آقای «ما» معتقد است اگر دیگری موفق شده، پس او هم میتواند موفق شود. وقتی یکی از کارهایش موفق شده، برای کار دیگرش هم همین اتفاق خواهد افتاد.
بر اساس همین قانونی که برای خودش وضع کرده است، او شرکتهای بسیار معتبر و سودآوری را از «علی بابا» منشعب کرده است. در حقیقت او میگفت اگر «علی بابا» موفق شده است، پس او این موفقیت را بازهم میتواند تکرار کند. به همین دلیل هم بود که او «تااوبااو»، «علیسافت» و «علی پی» را راهاندازی کرد. اتفاقاً این شرکتها، هرکدام به موفقیتهای مورد نظرشان هم رسیدند.
توصیه دوم «جک ما»: ایدههای اجرا نشده، به درد نمیخورند
«جک ما» میگوید ایدههای اجرا نشده به هیچ دردی نمیخورند!
ایده وقتی بهدردبخور است که در عمل اجرایی شود. او میگوید مردم در طول روز و شب، به هزاران ایده فکر میکنند، اما چه مقدار از آنها عملی میشوند؟ بنابراین اگر بخواهیم به هر ایدهای به ذهنمان میرسد، ارزش بدهیم، نمیتوانیم آنها را عملی کنیم.
او میگوید: «به جای اینکه در کنار یک رودخانه بایستید و از دیدن ماهیها ذوق کنید و حسرت کباب کردن یکی از آنها را داشته باشید، بیرون بروید و توری بسازید!»
توصیه سوم «جک ما»: صادق و جسور باشید!
آقای «جک ما»، به صداقت و جسارت اعتقاد زیادی دارد. در یکی از کنفرانسهایم در دانشگاه هاروارد، میزبان قبل از جلسه از من خواست دربارهاش چیزی را بگویم که واقعیت نداشت. در عوض به جای این درخواست گفتم: «ده سال پیش درخواست دادم تا در دانشگاهتان سخنرانی کنم. نه تنها این اجازه را ندادید که حتی نگاهی هم بر روی درخواست من نینداختید! شما آن موقع مرا پس زدید!»
این جملات جسورانه مورد استقبال همه حضار واقع شد، هرچند چندان به مذاق میزبانان خوش نیامد!
توصیه چهارم «جک ما»: مشتری یعنی همهچیز
برای «جک ما»، هیچچیز مهمتر از مشتریان نیست. او میگوید: «شاید همه به فکر تأمین خواستههای سرمایهگذاران باشند، اما من اولازهمه به این فکر میکنم که چطور حداکثر رضایت را برای مشتریانم فراهم کنم.» آقای «جک ما»، اعتقاد دارد که در درازمدت این مردم و مشتریان هستند که مهمترین بخش یک کسبوکار را تشکیل میدهند؛ هرچند شاید در کوتاهمدت، ارزش آنها با ارزش چیزهای دیگر مثل سرمایهگذاران، برابر یا کمتر باشد. او توصیه میکند که همواره به فکر به دست آوردن «قلب مشتریان» باشید.
توصیه پنجم «جک ما»: از دستکم گرفته شدن نترسید
از دستکم گرفته شدن توسط رقیبان یا مخالف داشتن هرگز نترسید.
اتفاقاً آقای «ما» میگوید که دستکم گرفته شدن یک «فرصت» است. این به شما امکان میدهد که بدون استرس و نگرانی کارهایتان را پیش ببرید و رشد کنید.
حتماً دیدهاید که بعضی از مربیان تیمهای بزرگ فوتبال، در مصاحبههای قبل از بازیهای بزرگ، به این نکته تأکید میکنند که این یک بازی معمولی است و حریف از ما برتر است. آنها با این کار میخواهند توسط حریف «دستکم» گرفته شوند؛ اما در پشتصحنه، به بازیکنان خود به خوبی یادآوری میکنند که از حریف برتر هستند و توان شکست دادنش را دارند.
توصیه ششم «جک ما»: به زبان مردم صحبت کنید؛ پیچیدهاش نکنید
اول مطمئن باشید که میتوانید دیگران را متقاعد کنید. «جک ما» از شما میخواهد که به زبان ساده دیگران را ترغیب کنید. زبان ساده از بزرگترین نقاط قوت آقای «ما» است. او میگوید ابتدا از این اطمینان حاصل کنید که روشهای متقاعدسازی را بلدید. آموختن روشهای متقاعدسازی و فروش، قبل از راهاندازی هر کسبوکاری میتواند به شما کمک کند تا زودتر به نتایج دلخواهتان برسید.
توصیه هفتم «جک ما»: مسئولیتپذیر باشید؛ هم فردی و هم اجتماعی
آقای «ما» بر مسئولیتپذیری تأکید بسیاری زیادی میکند. چه مسئولیت اجتماعی و چه مسئولیت فردی.
او تعریف میکند که وقتی راهنمای گردشگران بود، یکبار چند گردشگر خارجی سؤالاتی از او میپرسند و او متوجه نمیشود. آنجا خیلی ناراحت میشود و پیش خود میگوید: «اینکه من بلد نبستم با گردشگران حرف بزنم، نه تنها به خودم ضرر میزند، بلکه برای کشور و تمام مردم کشورم بد است.»
توصیه هشتم «جک ما»: هیچ مسئله بدون راهحلی وجود ندارد
«جک ما» عمیقاً اعتقاد دارد که: «هرچه شما را نکشد، قویترتان میکند».
او میگوید هیچ مشکلی نیست که نتوانید با آن کنار بیایید. تنها مرگ است که نمیتوان چارهای برایش داشت. هرکار دیگری را میتوان راهحلی برایش پیدا کرد. این اصل را به خاطر داشته باشید تا هرگز خود را در گوشهای از یک بنبست نبینید.
توصیه نهم «جک ما»: پول اضافی چیز بدی است!
آقای «جک ما» اعتقاد دارد که پول اضافی (و نه پول زیاد) چیز بدی است.
یکبار وقتی او نیاز به ۲۰ میلیون دلار پول برای سرمایهگذاری داشت و یکی از دوستانش ۳۰ میلیون دلار در اختیارش قرار داد، او ۱۰ میلیون دلارش را پس داد. دوستش از این کار شگفت زده شده بود، اما آقای «ما» دلایل خودش را داشت. او به این مقدار پول نیاز داشت و برای این مقدار پول برنامهریزی کرده بود؛ نه بیشتر.
توصیه دهم «جک ما»: کارهای سخت را به تنبلها بسپارید!
«جک ما» مثل بیل گیتس اعتقاد دارد که تنبلی لزوماً چیز بدی نیست!
حتماً این جمله معروف بیل گیتس را شنیدهاید که میگوید: «همیشه سختترین کارها را به تنبلترین افراد واگذار میکنم چون آنها سادهترین راه را برای انجام آن پیدا میکنند». آقای «ما» میگوید اگر میخواهید کمتر کار کنید، باید راههای جالبی برای بهرهوری بیشتر پیدا کنید. مثلاً شاید شما هم این افسانه را شنیده باشید که کسی که کوکاکولا را اختراع کرد، آنقدر تنبل بود که فرصت جستجو برای پیدا کردن قهوه یا چای برزیلی نمیکرد! برای همین او شکر را با آب قاطی کرد و با اضافه کردن کمی طعمدهنده، اولین نمونه کوکاکولا را ساخت.
«جک ما» بودن!
«جک ما» نه یک مهندس بود، نه یک بازاریاب و نه یک مخترع، بااینحال چنان کسبوکاری راه انداخت که نه تنها در چین که در سطح جهانی هم یکی دو رقیب بیشتر ندارد.
او تنها یکی دو توانایی بیشتر نداشت و به بهترین شکل از آنها استفاده کرد. یکی پیشبینی آینده؛ او میدانست که در آینده چه اتفاقاتی میافتد و مردم به چه چیزهایی گرایش پیدا خواهند کرد.
ویژگی دیگر آقای «ما» تواناییاش در متقاعدسازی مردم و ایجاد دیدگاههای مشترک با آنها بود. او توانایی شگفتانگیزی برای هدایت مردم به جاهایی که خودش میخواهد دارد.
در مدیریت فوقالعاده او همین بس که یکی از کارمندانش میگوید: «همه ما نه به ثروت و نه به ریاست جک، بلکه به خودش احترام میگذاریم. او قابلاحترام و بزرگ است. هرکسی میتواند برود و با او صحبت کند و ایدههای خود را با او در میان بگذارد. او در شرکت خود آشکارا از همه استقبال میکند. شاید به همین دلیل باشد که او در لیست ۵۰ نفر از بزرگترین رهبران جهان در رتبه دوم قرار دارد»
موفقیت از دید آقای «ما» این نیست که چقدر پول به دست آوردهاید، موفقیت این است که «چقدر عمل کردهاید»، «چه میزان تجربه به دست آوردهاید» و «چه قدر یاد گرفتهاید».